جزیره هرمز – در اواخر قرن یاد شده حاكم بندر هرموز برای امنیت بیشتر تمام تشكیلات حكومتی و تجاری شهر هرموز را به«جزیره جرون» منتقل كرد و نام آن را هم به هرمز تغییر داد و جزیره هرمز هم مشهور شد و مهمترین مركز تجاری خلیجفارس شد.
بندرعباس – در قدیم دهكده ماهیگیری به نام «شهرو» بود. در اوایل قرن هشتم كه جزیره جرون به جزیره هرمز تغییر نام داد، واژه«جرون» به «شهرو» انتقال داده شد یعنی شهرو، جرون شد. با رونق تجاری جزیره هرمز و نقل و انتقال كالا از دریا به داخل خشكی ایران و برعكس از طریق جرون، كمكم این شهر كوچك هم ترقی كرد و نامش از جرون «گمرو» و بعد به «گمرون» (گامبرون) تغییر پیدا كرد. بعدها با آمدن پرتغالیها و تصرف هرمز در زمان شاه اسماعیل، این جزیره تابع دولت پرتغال گردید. در زمان شاه عباس بزرگ صفوی در سال ١٠٣١ ﻫ ق/ ١٦٢٢ م «امامقلی خان» سردار شاه عباس و حاكم ایالت فارس با همكاری شركت هند شرقی بریتانیا، پرتغالیها را شكست داد و گمرون جای هرمز را گرفت و نامش هم به افتخار شاه عباس «بندرعباس» شد و همانند سایر بنادر فارس بر شهرت و اعتبار ایالت فارس افزود (در آن زمان استان هرمزگانی وجود نداشت)(٨).
تابعیت شیوخ و حكام عرب سواحل جنوبی خلیجفارس تا زمان فتحعلی شاه قاجار ادامه داشت از آن به بعد عوامل زیادی باعث شد جزایر و سواحل جنوبی خلیجفارس از حاكمیت ایران خارج شود و به دست انگلیسیها بیفتد. از جمله: تصرف ولایات قفقاز و شروان (جمهوری آذربایجان)، تسخیر ازبكستان و تركمنستان توسط روسها، شورشهای هراتیها، قندهاریها (افغانستان بعدی) به تحریك انگلیسها و ندادن اجازه به دولت ایران برای فرونشاندن آنها به بهانه حریم هندوستان بودن، كه هند را تابع بریتانیا میدانستند. انگلیسیها همچنین افراد دست نشانده خود را بر مصادر امور مهم ایران میگماردند و در ضمن بین شیوخ تفرقه میافكندند و آن را به تجاوز نواحی تابع ایران تشویق میكردند، و به مرور طبق قراردادهایی شیوخ را تابع دولت انگلستان نمودند و دولتهای ایران به خصوص در زمان ناصرالدین شاه آن قدر درگیر مسایل یاد شده بودند كه حتی فرصت اعتراض هم نداشتند.
دارسی انگلیسی امتیاز نفت را گرفت و با به نفت رسیدن اكتشافات و نیاز ناوگان دریایی انگلستان به نفت، دولت انگلیس خود را رسماً وارد صحنه كرد و انگلیسیها به تقلید روسها كه قزاقها را در شمال داشتند، در جنوب تفنگداران جنوب ایران را دایر كردند و كشور ایران را بین خود و روسیه تقسیم نمودند. با انقلاب ١٩١٧ روسها از صحنه ایران بیرون رفتند... و انگلیسها بر آن شدند تا ایران را تماماً خود مالك شوند، اما لقمه آنقدر بزرگ بود كه آزادیخواهان خود جوش در سراسر جنوب به ویژه در تنگستان و دشتستان و در اكثر روستاها و شهرها بر علیه انگلیسها و عوامل آنها قیام و لقمه را در گلوی آنها گیر دادند.
انگلیسیان ناچار با تغییر سیاست مزورانه و با سپردن كارها به دست عوامل خود فروخته ایرانی و منافع كمتر تن در دادند.
بعدها ایرانیان توانستند با خردمندی و اتحاد و اتفاق در مبارزات ملی كردن صنعت نفت، كمر بریتانیایی كبیر را بشكنند و از ابهت و قدرت جهانی آنها بكاهند
نظرات شما عزیزان: